غفلت، ذات تاریخی ما!
(نوشته ای قدیمی که امروز منتشرش کردم)
سیاست خارجی ایران در طول تاریخ همواره همچون ماشینی فرمان بریده بوده که جاده و عوامل دیگر مسیرش را تعیین کرده اند نه فرمان عقل و تدبیر و خرد. حال بدتر آنکه گویا ترمز نیز بریده است. بعد از طرح کاهش روابط با انگلستان که در مجلس کلید خورد سفارتخانه این کشور امروز مورد حمله تعدادی دانشجوی بسیجی قرار گرفت. شیشه هایی شکست و آتشی افروخته شد. بی توجه به بازی روزگار و معادلات سیاسی جهان شعارهایی خصمانه بر زبان ها جاری گشت. حافظه تاریخی ما همواره سرشار از این شعارها بوده، شعارهایی گاه در مدح و گاه در ذم.
ایران زمان فتحعلی شاه، محل جبهه مخفی نزاعی بود میان انگلستان و فرانسه و روسیه. هریک از این سه ابرقدرت آن زمان به دنبال مطامع خویش. انگلیسیها قصد داشتند ضمن ایجاد پیوندهای بازرگانی با کمک ایران از خطر یورش «زمان شاه» افغانی به هند و گسترش نفوذ فرانسویان در منطقه جلوگیری کنند. فرانسوی ها پس از استقرار حکومت ناپلئون رفته رفته حوزه فعالیتهای استعمارگرانه شان را رو به گسترش می نهادند، بورژواری تازه به قدرت رسیده فرانسه نیاز به بازارهایی درخور برای مصرف فراورده های صنعتی خود داشت. امپراتوری پهناور روسیه نیز همچنان در آرزوی دستیابی به آب های گرم می سوخت و ایران پلی بود برای رسیدن به این آرزوی دیرینه. درباریان ایران اما بی توجه به این بازی ها در خواب بودند و از بینش سیاسیشان همین بس که در آرزوی استقبال شکوهمندانه تر از مهمانان ناخوانده خویش.
شرح مختصر نخستین بازی سیاسی استعمار در ایران از اینجا شروع می شود که اعلیحضرت در نامه ای بی تابانه اعلام می کنند که مایل به حرکت فوری «جان ملکم»(سفیر و نماینده کمپانی هندشرقی انگلستان در زمان فتحعلی شاه) به تهران می باشند دستور می دهند هنگامی که جان ملکم « به نیم فرسنگی شهر شیراز جنت طراز» رسیدند، «وجوه اعیا و امرا و ارکان به استقبال سفیر جلالت مسیر روانه و به تکریم و تعظیم شایسته او را به باغ جهان نمای خارج شهر منزل دهند».
به نوشته ی یکی از همراهان جان ملکم، «ویلیام هالینگبری» این تکریم و تعظیم بدین شیوه بود که پیش از ورود جان ملکم به شیراز نخست «میرآخور» پیشاپیش نه تن اسب سوار در حرکت بود و پیشخدمت های قلیان به دست و پیاده نظامی در دوستون نیز براه افتاده و نی زنان و طبالان هم به نواختن نی و کوس سرگرم شده بودند. وی می افزاید که پس از حدود 1/5 کیلومتر راه، «نصرالله خان قره گزلو» فرمانده کل نیروهای فارس، «میرزا محمدخان» فرزند صداعظم ایران و بسیاری دیگر از سران و بزرگان همراه با یکهزار اسب سوار به استقبال ملکم آمدند. از طلیعه دران فرهنک و شعر پارسی آن زمان نیز این به یادگار مانده که یکی از همراهان ملکم، «جوانی بود استرجی نام(richard strachey) و در حسن طلعت رشک ماه تمام. این استرجی بی نظیر دارای حسن بهایی بود که در ایران هنوز مَثَل است و شعرای ایران در صفای جان استرجی شعرها گفتند و مهرها ورزیدند.»
ملکم و همراهانش در حدود سه ماه در شیراز به سر بردند و در این خلال همواره به وسیله سران حکومت فارس به گرمی پذیرانی می شدند. هالینگری اما همه ی آن پذیرایی ها و سرگرمی ها و مهمانی ها را یکنواخت خوانده، تنها از مهمانی باشکوهی که از سوی فرزند صدراعظم ایران به افتخار هیئت ملکم داده شده، به عنوان نمونه یاد می کند که در آن از مهمانان با قلیان، میوه و شیرینی، شام، آواز و موسیقی، رقص و آتش بازی،کشتی گیری و طناب بازی و دیگر نمایشها پذیرایی شده است.
ملکم و همراهان وی در اصفهان نیز در سطحی بسیار گسترده پذیرایی شدند، هالینگبری گفته که از ملکم و همراهان وی درحدود 13کیلومتری اصفهان با حدود دوهزار اسب سوار و سه تا چهار هزار سرباز پیاده استقبال شد. این نمایندگان کمپانی هندشرقی انگلیس در راه بازگشت از ایران در کرمانشاه از مهمان نوازی یکی از رهبران بسیار برجسته و بانفوذ مذهبی ایران یعنی «آقا محمدعلی کرمانشاهی» در خانه آن مجتهد برخوردار شدند.
فتحعلی شاه و دستگاه ادارای او در وضعی می زیستند که خواه ناخواه ناگریز از درگیری در سیاست پیچیده جهانی آن روزگار بودند، ولی ناآگاهانه بدین کارها دست یازیدند و آنچه را که کشور همسایه یعنی هندوستان در زمینه استعمار آزموده بود در عمل نادیده انگاشتند و از اینرو نخستین ماموریت استعماری انگلستان در دربار قاجار با کامیابی بی کم و کاست دولت انگلستان همراه بوده است.
سالها از این نخستین ماموریت می گذرد و امروز هیچ نشانی از این تحبیب ها نیست، چند دهه ایست که انگلستان روباه پیر خوانده می شود و امروز نیز در سفارتخانه اش مورد حمله قرار می گیرد، یک چیز اما همواره ثابت مانده، بی خردی و غفلت که امروزه با عصبیت و تندوری نیز همراه گشته! غفلتی که در ذات تاریخی ماست!
سیاست خارجی ایران در طول تاریخ همواره همچون ماشینی فرمان بریده بوده که جاده و عوامل دیگر مسیرش را تعیین کرده اند نه فرمان عقل و تدبیر و خرد. حال بدتر آنکه گویا ترمز نیز بریده است. بعد از طرح کاهش روابط با انگلستان که در مجلس کلید خورد سفارتخانه این کشور امروز مورد حمله تعدادی دانشجوی بسیجی قرار گرفت. شیشه هایی شکست و آتشی افروخته شد. بی توجه به بازی روزگار و معادلات سیاسی جهان شعارهایی خصمانه بر زبان ها جاری گشت. حافظه تاریخی ما همواره سرشار از این شعارها بوده، شعارهایی گاه در مدح و گاه در ذم.
ایران زمان فتحعلی شاه، محل جبهه مخفی نزاعی بود میان انگلستان و فرانسه و روسیه. هریک از این سه ابرقدرت آن زمان به دنبال مطامع خویش. انگلیسیها قصد داشتند ضمن ایجاد پیوندهای بازرگانی با کمک ایران از خطر یورش «زمان شاه» افغانی به هند و گسترش نفوذ فرانسویان در منطقه جلوگیری کنند. فرانسوی ها پس از استقرار حکومت ناپلئون رفته رفته حوزه فعالیتهای استعمارگرانه شان را رو به گسترش می نهادند، بورژواری تازه به قدرت رسیده فرانسه نیاز به بازارهایی درخور برای مصرف فراورده های صنعتی خود داشت. امپراتوری پهناور روسیه نیز همچنان در آرزوی دستیابی به آب های گرم می سوخت و ایران پلی بود برای رسیدن به این آرزوی دیرینه. درباریان ایران اما بی توجه به این بازی ها در خواب بودند و از بینش سیاسیشان همین بس که در آرزوی استقبال شکوهمندانه تر از مهمانان ناخوانده خویش.
شرح مختصر نخستین بازی سیاسی استعمار در ایران از اینجا شروع می شود که اعلیحضرت در نامه ای بی تابانه اعلام می کنند که مایل به حرکت فوری «جان ملکم»(سفیر و نماینده کمپانی هندشرقی انگلستان در زمان فتحعلی شاه) به تهران می باشند دستور می دهند هنگامی که جان ملکم « به نیم فرسنگی شهر شیراز جنت طراز» رسیدند، «وجوه اعیا و امرا و ارکان به استقبال سفیر جلالت مسیر روانه و به تکریم و تعظیم شایسته او را به باغ جهان نمای خارج شهر منزل دهند».
به نوشته ی یکی از همراهان جان ملکم، «ویلیام هالینگبری» این تکریم و تعظیم بدین شیوه بود که پیش از ورود جان ملکم به شیراز نخست «میرآخور» پیشاپیش نه تن اسب سوار در حرکت بود و پیشخدمت های قلیان به دست و پیاده نظامی در دوستون نیز براه افتاده و نی زنان و طبالان هم به نواختن نی و کوس سرگرم شده بودند. وی می افزاید که پس از حدود 1/5 کیلومتر راه، «نصرالله خان قره گزلو» فرمانده کل نیروهای فارس، «میرزا محمدخان» فرزند صداعظم ایران و بسیاری دیگر از سران و بزرگان همراه با یکهزار اسب سوار به استقبال ملکم آمدند. از طلیعه دران فرهنک و شعر پارسی آن زمان نیز این به یادگار مانده که یکی از همراهان ملکم، «جوانی بود استرجی نام(richard strachey) و در حسن طلعت رشک ماه تمام. این استرجی بی نظیر دارای حسن بهایی بود که در ایران هنوز مَثَل است و شعرای ایران در صفای جان استرجی شعرها گفتند و مهرها ورزیدند.»
ملکم و همراهانش در حدود سه ماه در شیراز به سر بردند و در این خلال همواره به وسیله سران حکومت فارس به گرمی پذیرانی می شدند. هالینگری اما همه ی آن پذیرایی ها و سرگرمی ها و مهمانی ها را یکنواخت خوانده، تنها از مهمانی باشکوهی که از سوی فرزند صدراعظم ایران به افتخار هیئت ملکم داده شده، به عنوان نمونه یاد می کند که در آن از مهمانان با قلیان، میوه و شیرینی، شام، آواز و موسیقی، رقص و آتش بازی،کشتی گیری و طناب بازی و دیگر نمایشها پذیرایی شده است.
ملکم و همراهان وی در اصفهان نیز در سطحی بسیار گسترده پذیرایی شدند، هالینگبری گفته که از ملکم و همراهان وی درحدود 13کیلومتری اصفهان با حدود دوهزار اسب سوار و سه تا چهار هزار سرباز پیاده استقبال شد. این نمایندگان کمپانی هندشرقی انگلیس در راه بازگشت از ایران در کرمانشاه از مهمان نوازی یکی از رهبران بسیار برجسته و بانفوذ مذهبی ایران یعنی «آقا محمدعلی کرمانشاهی» در خانه آن مجتهد برخوردار شدند.
فتحعلی شاه و دستگاه ادارای او در وضعی می زیستند که خواه ناخواه ناگریز از درگیری در سیاست پیچیده جهانی آن روزگار بودند، ولی ناآگاهانه بدین کارها دست یازیدند و آنچه را که کشور همسایه یعنی هندوستان در زمینه استعمار آزموده بود در عمل نادیده انگاشتند و از اینرو نخستین ماموریت استعماری انگلستان در دربار قاجار با کامیابی بی کم و کاست دولت انگلستان همراه بوده است.
سالها از این نخستین ماموریت می گذرد و امروز هیچ نشانی از این تحبیب ها نیست، چند دهه ایست که انگلستان روباه پیر خوانده می شود و امروز نیز در سفارتخانه اش مورد حمله قرار می گیرد، یک چیز اما همواره ثابت مانده، بی خردی و غفلت که امروزه با عصبیت و تندوری نیز همراه گشته! غفلتی که در ذات تاریخی ماست!